دیوانه ز دست ِ ، عشق ِ تو کنونم
آواره چو مجنون ، در دشت جنونم
چون بگذرم از این ره ، با پای شکسته ؟
چون ناله کند این نی ، با نای شکسته ؟
*
دیوانه ز دست ِ ، عشق ِ تو کنونم
آواره چو مجنون ، در دشت جنونم
چون بگذرم از این ره ، با پای شکسته؟
چون ناله کند این نی ، با نای شکسته ؟
*
من یوسف راه ِ توام ، افتاده به چاه ِ توام ، ارزان مفروشم !
پیش ِ تو خموشم اگر ، چون باده کهنه دگر ، افتاده ز جوشم
*
با چهره و سیمای شکسته
با قامت و بالای شکسته
بر کوی تو رو کرده ام ای فتنه ، مَرانم !
داری تو اگر حرمت ِ دلهای شکسته
*
چه خواهد شد ، که نوشی می ، ز مینای شکسته ؟
چه خواهد شد ، که نوشی می ، ز مینای شکسته ؟
*
با چهره و سیمای شکسته
با قامت و بالای شکسته
بر کوی تو رو کرده ام ای فتنه ، مرانم !
داری تو اگر حرمت دلهای شکسته
*
چه خواهد شد ، که نوشی می ، ز مینای شکسته ؟
چه خواهد شد ، که نوشی می ، ز مینای شکسته ؟
*
من یوسُف ِ راه ِ توام ، افتاده به چاه توام ، ارزان مَفروشم !
پیش تو خموشم اگر ، چون باده کهنه دگر ، افتاده ز جوشم ، افتاده ز جوشم