(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ * كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ) (21)
اي كساني كه ايمان آورده ايد، چرا چيزي مي گوييد كه انجام نمي دهيد؟ نزد خدا سخت ناپسند است كه چيزي را بگوييد و انجام ندهيد.
(وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَلكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَي الرضا وَاتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ) (22)
و اگر مي خواستيم، قدر او را به وسيله آن [آيات] بالا مي برديم، امّا او به زمين [دنيا] گراييد و از هواي نَفْس خود پيروي كرد. از اين رو داستانش چون داستان سگ است [ كه] اگر بر آن حملهور شوي زبان از كام برآورد، و اگر آن را رها كني [ باز هم ]زبان از كام برآوَرَد. اين، مَثَل آن گروهي است كه آيات ما را تكذيب كردند. پس اين داستان را[براي آنان ]حكايت كن، شايد كه آنان بينديشند.
روايات
1ـ امام علي ( علیه السلام ) ميفرمايد:
اعْقِلُوا الْخَبَرَ إِذَا سَمِعْتُمُوهُ عَقْلَ رِعَايَةٍ لا عَقْلَ رِوَايَةٍ فَإِنَّ رُوَاةَ الْعِلْمِ كَثِيرٌ وَرُعَاتَهُ قَلِيلٌ.(24)
وقتي خبري را مي شنويد آن را براي عمل حفظ كرده و بر روي آن تعقل كنيد نه براي نقل به ديگران، بهدرستي كه راويان علم بسيارند و عمل كنندگان به آن كم.
2ـ امام علي ( علیه السلام ) ميفرمايد:
اِنَّما زُهدُ الناسِ فِي طَلَبِ الْعِلْمِِ كَثْـرَِةُ ما يَرَوْنَ مِنْ قِلَّةِ مَنْ عَمِلَ بِما عَلِمَ (25)
اينكه مردم علاقهاي به طلب علم (معارف ديني) ندارند به خاطر اين است كه بسيار ميبينند، عالمان كمتر به علمشان عمل ميكنند.
3ـ امام صادق ( علیه السلام ) ميفرمايد:
إِنَّ الْحَسْرَةَ وَالنَّدَامَةَ وَالْوَيْلَ كُلَّهُ لِمَنْ لَمْ يَنْتَفِعْ بِمَا أَبْصَرَهُ وَلَمْ يَدْرِ مَا الأَمْرُ الَّذِي هُوَ عَلَيْهِ مُقِيمٌ أَ نَفْعٌ لَهُ أَمْ ضَرٌّ.(26)
حسرت و ندامت و ويل بر كسي است كه از آنچه مي داند نفع نبرد (و عمل نكند) و كسي كه نداند، آنچه را دارد، به نفع اوست يا به ضرر او؟
4ـ امام صادق ( علیه السلام ) فرمود:
إِنَّ الْعَالِمَ إِذَا لَمْ يَعْمَلْ بِعِلْمِهِ زَلَّتْ مَوْعِظَتُهُ عَنِ الْقُلُوبِ كَمَا يَزِلُّ الْمَطَرُ عَنِ الصَّفَا.(27)
چون عالم به علمش عمل نكند اندرز و موعظهاش از دلهاي شنوندگان بلغزد چنانكه باران از سنگ صاف بلغزد.
5ـ امام علي ( علیه السلام ) فرمود:
إِنَّ أَوْضَعَ الْعِلْمِ مَا وَقَفَ عَلَي اللِّسَانِ وَأَرْفَعَهُ مَا ظَهَرَ فِي الْجَوَارِحِ وَالأَرْكَان.(28)
بيارزش ترين علم و دانش دانشي است كه بر سر زبان است و برترين علم علمي است كه در اعضا و جوارح آشكار است.
6ـ امام صادق ( علیه السلام ) فرمود:
الْعِلْمُ مَقْرُونٌ إِلَي الْعَمَلِ فَمَنْ عَلِمَ عَمِلَ وَمَنْ عَمِلَ عَلِمَ وَالْعِلْمُ يَهْتِفُ بِالْعَمَلِ فَإِنْ أَجَابَهُ وَإِلاَّ ارْتَحَلَ عَنْه.(29)
علم همدوش عمل است، هر كه بداند بايد عمل كند و هر كه عمل كند بايد بداند، علم عمل را صدا زند اگر پاسخش گويد بماند والاّ كوچ كند.
7ـ امام باقر ( علیه السلام ) : در تفسير آية (فَكُبْكِبُوا فِيها هُمْ وَالْغاوُونَ)(30)؛ «گمراه شدگان و گمراه كنندگان در دوزخ سرنگون گردند» فرمود:
قَالَ هُمْ قَوْمٌ وَصَفُوا عَدْلاً بِأَلْسِنَتِهِمْ ثُمَّ خَالَفُوهُ إِلَي غَيْرِه.(31)
اينان كساني هستند كه عدالت را بستايند ولي در عمل به ستم گرايند.
6-تواضع و فروتني در برابر مردم
(وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الأَْقْرَبِينَ * وَاخْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ * فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ * وَتَوَكَّلْ عَلَي الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ)(32)
و خويشانِ نزديكت را هشدار ده. و براي آن مؤمناني كه تو را پيروي كرده اند، بال خود را فرو گستر. و اگر تو را نافرماني كردند، بگو: «من از آنچه مي كنيد بيزارم. و بر [ خدايِ ]عزيزِ مهربان توكّل كن.
گسترش دين در طول زمان علاوه بر علما و دانشمندان ديني، مديون مؤمنيني است كه خالصانه دين را پذيرفتند و در برابر آن تسليم بودند. انسانهاي پاك و بي پيرايه كه به عشق الهي و اسلام و مخصوصاً اهل بيت عصمت و طهارت ( علیهم السلام ) ، براي كسب ثوابها در مجالس و محافل وعظ شركت كردند، اين مجالس را برپا نمودند و خدمتگزاري كردند، تا يك عالم ديني بتواند در آن به وعظ و خطابه بپردازد كه اگر اين پاكان از مؤمنين و عشق آنان به آل پيامبر نبود قطعاً براي واعظ دين و يك مبلّغ مكاني براي تبليغ فراهم نمي شد.
در مناطق دور افتاده، كشاورز زحمتكش، روستايي با اخلاص و عاشق، منزلش را در خدمت روحاني گذاشته، فرزندانش را خدمتگزار او قرار مي دهد تا از پرتو اين عمل، براي خود زاد و توشهاي بردارد، روحاني و مبلّغ دين مديون آنان است و در برابر ايشان بايد تواضع و فروتني را پيشه كند.
كبر در برابر مردم و خود را برتر ديدن نه تنها تبليغ نيست بلكه آنان را از دين دور مي كند. اگر تكبر و غرور آفت است، براي مبلّغ بيشتر مضر است و اگر تواضع ارزش است براي مبلغ ديني سزاوارتر است. مبلّغين عزيز، حال را نبينند و به علم و دانش خود غره نشوند كه اصل، عمل و عاقبت بهخيري است و كسي از آن خبر ندارد. چه بسا كساني كه پاي منبر ما مينشينند، در نزد پروردگار معتبرترند و روز قيامت، بر آنها و مقام آنها غبطه خواهيم خورد.
پيش قدم شدن در سلام كردن و عدم توقع احترام از جانب آنان و بلكه احترام گذاشتن به آنها از دستورات دين و وظايف يك مبلّغ دين است.
7-دوري از شهرت طلبي
(اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكاثُرٌ فِي الأَْمْوالِ وَالأَْوْلادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً وَفِي الآخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرضاوانٌ وَمَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُور)(33)
بدانيد كه زندگي دنيا، در حقيقت، بازي و سرگرمي و آرايش و فخرفروشيِ شما به يكديگر و فزون جويي در اموال و فرزندان است. [ مَثَل آنها ]چون مثل باراني است كه كشاورزان را رُستني آن [ باران] به شگفتي اندازد، سپس [ آن كشت] خشك شود و آن را زرد بيني، آنگاه خاشاك شود. و در آخرت [دنيا پرستان را] عذابي سخت است و [مؤمنان را] از جانب خدا آمرزش و خشنودي است، و زندگاني دنيا جز كالاي فريبنده نيست.
همگان ميدانند كه دنيا و آنچه در اوست في نفسه مذموم نيست. اگر دنيا به عنوان وسيله و ابزاري براي آخرت باشد بهترين است. اساساً رسيدن به نعمتهاي آخرت و مقام قرب پروردگار بدون گذر از دنيا امكان پذير نيست. آنچه كه مذموم است طلب دنيا و ترجيح آن بر آخرت است.
كسي كه وظيفة تبليغي را به عهده گرفته است در معرضا ديد مردم قرار دارد و براي رساندن پيام حق به مردم بايد در بين مردم باشد و چه بسا پس از مدتي نام او و چهرة او براي مردم آشنا باشد، اين نوع از شهرت در بين مردم تا حدي طبيعي است و نمي توان از آن فرار كرد مگر اينكه عزلت پيشه كند و جداي از مردم زندگي كند و اهل عبادت باشد كه آنگاه جز يك عابد كوچك چيز ديگري نيست. عالم از عابد بهتر است؛ چرا كه عابد خودش را نجات ميدهد و عالم خود و مردم را، و چنين چيزي بين مردم بودن را مي طلبد، شهرت ميآورد تا مردم او را به پاكي بشناسند و سخنانش را بهجان بپذيرند.
پس آنچه مذموم است طلب شهرت است. يك مبلّغ بايد در خودسازي و تقوي چنان باشد كه حقيقتاً شهرت و عدم شهرت برايش فرقي نكند، نامش را به بزرگي ببرند و يا اينكه از كنار او بيتوجه بگذرند، هيچكدام در نزد او مهم تلقي نشود. او بايد بهدنبال انجام وظيفه يعني تبليغ دين خدا باشد و بس و محبت دنيا را كه رأس همة خطاهاست از دل بيرون كرده باشد.
روايات
1ـ امام صادق ( علیه السلام ) ميفرمايد:
إِذَا رَأَيْتُمُ الْعَالِمَ مُحِبّاً لِدُنْيَاهُ فَاتَّهِمُوهُ عَلَي دِينِكُمْ فَإِنَّ كُلَّ مُحِبٍّ لِشَيْءٍ يَحُوطُ مَا أَحَبَّ وَقَالَ ( صلی اللّه علیه و آله وسلم ) أَوْحَي اللَّهُ إِلَي دَاوُدَ ( علیه السلام ) لا تَجْعَلْ بَيْنِي وَبَيْنَكَ عَالِماً مَفْتُوناً بِالدُّنْيَا فَيَصُدَّكَ عَنْ طَرِيقِ مَحَبَّتِي فَإِنَّ أُولَئِكَ قُطَّاعُ طَرِيقِ عِبَادِيَ الْمُرِيدِينَ إِنَّ أَدْنَي مَا أَنَا صَانِعٌ بِهِمْ أَنْ أَنْزِعَ حَلَاوَةَ مُنَاجَاتِي عَنْ قُلُوبِهِم.(34)
چون عالم را دنيا دوست ديديد او را نسبت به دينتان متهم دانيد زيرا دوست هر چيزي گرد محبوبش مي گردد و خدا به داوود ( علیه السلام ) وحي فرمود كه: ميان من و خودت عالِم فريفتة دنيا را واسطه قرار مده كه تو را از راه دوستيم خارج كند، زيرا كه ايشان راهزنان بندگان جوياي منند همانا كمتر كاري كه با ايشان كنم اين است كه شيريني مناجاتم را از دلشان بركنم.
2ـ امام باقر ( علیه السلام ) فرمود:
مَنْ طَلَبَ الْعِلْمَ لِيُبَاهِيَ بِهِ الْعُلَمَاءَ أَوْ يُمَارِيَ بِهِ السُّفَهَاءَ أَوْ يَصْرِفَ بِهِ وُجُوهَ النَّاسِ إِلَيْهِ فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ إِنَّ الرِّئَاسَةَ لا تَصْلُحُ إِلاَّ لأهْلِهَا.(35)
هر كه علم جويد براي اينكه بر علما ببالد يا بر سفها ستيزد يا مردم را متوجه خود كند بايد آتش دوزخ را جايگاه خود گيرد همانا رياست جز براي اهلش شايسته نيست.
3ـ پيامبر اكرم ( صلی اللّه علیه و آله وسلم ) فرمود:
اِنَّ الصَّفا الزّلالَ الَّذي لا تَثْبُتُ عَلَيهِ اَقْدامُ العُلَماءِ الطَّمَعُ.(36)
آن مسير صاف و لغزنده كه قدمهاي علما هم بر آن ثابت نمي ماند طمع ورزي است.
8-پرهيز از گفتار به غير علم و شجاعت در گفتن «نميدانم»
(...أَ لَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِمْ مِيثاقُ الْكِتابِ أَنْ لا يَقُولُوا عَلَي اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ وَدَرَسُوا ما فِيهِ وَالدَّارُ الآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ)(37)
آيا از آنان پيمان كتاب [ آسماني ]گرفته نشده كه جز به حقّ نسبت به خدا سخن نگويند، با اينكه آنچه را كه در آن [ كتاب ]است آموخته اند؟ و سراي آخرت براي كساني كه پروا پيشه مي كنند بهتر است. آيا باز تعقّل نمي كنيد؟
علم دين بسيار گسترده و عميق است. شاخهها و رشتههاي گوناگوني در علوم ديني نهفته است و هر كدام اقيانوس بيكران است كه قطعاً انسان با عمر كوتاه خود در همة اين زمينه ها نميتواند تخصص يافته و صاحب نظر شود.
يك انسان نميتواند در تمام رشتهها از اصول و فقه و كلام و فلسفه و رجال و حديث و علوم قرآني و معاني و بيان و غيره تخصص يابد؛ پس گفتن كلمه "نمي دانم" در جواب سؤالاتي كه براي مبلغ مجهول است نبايد سخت باشد و نبايد آنرا دالّ بر عدم علم و آگاهي و موجب شكست شخصيتي خود تلقي نمايد، مضافاً بر اينكه سخن گفتن دربارة چيزي كه اطلاعي از آن نداريم گناهي بزرگ است و اين مسأله نه تنها در مسائل ديني مضر است كه در علوم ديگر نيز سپردن مسئوليت به كساني كه تخصصي در آن ندارند، ظلم به مردم ميشود. اي كاش به حدي از تقوي برسيم كه به آساني بتوانيم از كلمه "نميدانم" استفاده كنيم.
روايات
1ـ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ( علیه السلام ) مَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَي الْعِبَادِ قَالَ أَنْ يَقُولُوا مَا يَعْلَمُونَ وَيَقِفُوا عِنْدَ مَا لا يَعْلَمُونَ.(38)
زراره گويد: از امام صادق ( علیه السلام ) پرسيدم: حجت خدا بر بندگان چيست؟ فرمود: اينكه هر آنچه را مي دانند بگويند و آنچه را نمي دانند سكوت كرده و وارد آن نشوند.
2ـ امام علي ( علیه السلام ) فرمود:
مَنْ تَرَكَ قَوْلَ لا أَدْرِي أُصِيبَتْ مَقَاتِلُه(39)
كسي كه از گفتن نمي دانم روي گردان است به هلاكت و نابودي ميرسد.
3ـ سَأَلْتُهُ عَنْ مَجْدُورٍ أَصَابَتْهُ جَنَابَةٌ فَغَسَّلُوهُ فَمَاتَ قَالَ قَتَلُوهُ أَلاَّ سَأَلُوا فَإِنَّ دَوَاءَ الْعِيِّ السُّؤَال.(40)
از امام صادق ( علیه السلام ) پرسيدم كه مردي آبلهدار جنب شد، او را غسل دادند و مُرد. فرمود: او را كشتند، چرا نپرسيدند همانا دواي ناداني پرسش است.
4ـ امام صادق ( علیه السلام ) فرمود:
إِنَّ هَذَا الْعِلْمَ عَلَيْهِ قُفْلٌ وَمِفْتَاحُهُ الْمَسْأَلَة.(41)
بر در اين علم قفلي است كه كليد آن پرسش است.
5ـ در حديثي امام صادق ( علیه السلام ) فرمود: «الله اعلم» براي علما شايسته است ولي غير علما بايد با صراحت بگويند «نميدانم» زيرا با گفتن «الله اعلم» سؤال كننده را در شك و ترديد مي اندازند. (ولي وقتي بگويد نمي دانم مورد اين تهمتها قرار نمي گيرد.)(42)
فصل دوم : اجتماعي
1-بهرهگيري از اساتيد بزرگ
(.... يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ وَاللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ)(43)
و كساني را كه دانشمندند [ بر حسب ]درجات بلند گرداند، و خدا به آنچه مي كنيد آگاه است.
(قالَ لَهُ مُوسي هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلي أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً)(44)
موسي به او گفت: «آيا تو را -به شرط اينكه از بينشي كه آموخته شده اي به من ياد دهي- پيروي كنم؟»
(... نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ)(45)
درجات كساني را كه بخواهيم بالا مي بريم و فوق هر صاحب دانشي دانشوري است.
(قالَتْ يا أَيُّهَا الْمَلأَُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي ما كُنْتُ قاطِعَةً أَمْراً حَتَّي تَشْهَدُونِ)(46)
گفت: «اي سران [ كشور ]در كارم به من نظر دهيد كه بي حضور شما [ تا به حال ]كاري را فيصله نداده ام.»
اعتماد به نفس يكي از امتيازات بشري است ولي بايد مراقب بود كه اعتماد به نفس به خود اتكايي و دوري از عالمان و فرهيختگان منجر نشود. انسانهاي بزرگ هميشه در كنار علماي بزرگ پرورش يافتهاند، لذا بر يك مبلغ دين لازم است علاوه بر مطالعات فراوان و تحقيقات گسترده، از خرمن پر فيض علماي دين نيز بهره مند شود؛ چرا كه هيچ محفل انس و يا مجلس وعظي نيست مگر اينكه مطلبي بر معلومات انسان افزوده ميشود و يا تجربهاي كسب ميگردد. مبلغ هيچگاه از حضور در نزد علما و كسب فيض از محضر آنها بينياز نيست و هر چه از علوم داشته باشد باز (فَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ)(47)؛ «و برتر از هر صاحب علمي، عالمي است».